جاي تاسف است كه در فاصله شش ماه به بازيهاي المپيك، كوچكترين فشاري به كشتيگيران مليپوش وارد نيامده است تا در اين عرصه تنها ليگي مورد توجه قرار گرفته باشد كه كوچكترين بازدهي را براي پويايي تيم ملي كشتي آزاد ما نداشته است.
ناكامي كشتيگيران ملي پوش و مدالآور در فينال ليگ از اين جهت قابل توجه بود كه مشخص ساخت تيم ملي كشتي آزاد با چه خلأهاي اساسي روبهروست.
هر چند كه بازگشت دوباره رسول خادم به كشتي، اسباب اميدواري شده است، اما واقعيت اين است كه تيم ملي كشتي آزاد تا تيم شدن كامل جاي كار زيادي دارد و به طور طبيعي نيز دستيابي به تيمي منسجم كه بتواند در المپيك لندن قد علم كرده و چشم به درصدي از مدالها داشته باشد، مصائب خاص خود را خواهد داشت.
اين ضعف و خلأ در شرايطي به چشم ميآيد كه تيم ملي كشتي آزاد ما منهاي يكي دو وزن خود، با ضعفهاي اساسي روبهروست و هنوز از كشتيگير ششدانگي برخوردار نيستيم كه پيشاپيش روي مدالش در المپيك حساب كنيم.
هر چند حساب كار مهدي تقوي، صادق گودرزي و رضا يزداني در اوزان 66، 74 و 96 كيلوگرم از بقيه نفرات جداست، اما حقيقت امر را بخواهيد اين سه كشتيگير نيز هر يك با ضعفهاي خاص خود همراه هستند و اگر تا فرصت موجود تا المپيك، ضعفهايشان مرتفع نشود چه بسا در اين ميدان بزرگ پايشان براي يك لحظه بلغزد و تمام تلاشهايشان بر باد برود.
جدا از اين سه وزن كه نقايص فني و تكنيكي كشتيگيران ياد شده، قابل برطرف شدن است، در 4 وزن 55، 60، 84 و 120 كيلوگرم چندان قوي نيستيم، بهويژه در سنگين وزن كه متاسفانه طي چند سال گذشته مربيان وقت تيم ملي، هيچ كار خاصي را براي شناسايي و تربيت چند كشتيگير خوب و مطمئن انجام ندادند تا در اين شرايط فردين معصومي به پايان خط رسيده، در بين جوانان مانور داده و بالاتر از آنان در صدر 120 كيلوييها بايستد.
جاي تاسف بيشتر اينجاست كه محمدرضا آذرشكيب با سابقه دو مدال نقره جوانان جهان، همچنان در 120 كيلو درجا ميزند تا با نداشتن اعتماد به نفس لازم، يك مهره سوخته در كشتي ايران تلقي شود.
اين در حالي است كه اين كشتيگير كرجي با فيزيك جسماني مناسب، اگر طي دو ، سه سال گذشته تحت پوشش ويژه قرار ميگرفت بايد امروز جايگاه خود را در تركيب تيم ملي كشتي آزاد ما مستحكم ميكرد، نه اينكه در مصاف با فردين معصومي حتي از انجام يك زيرگيري نيز عاجز باشد و نداند كه چه سان بايد با قوس كردن و استفاده از دستان خود، سطح اتكاي حريف را به همزده و شرايط را براي زيرگيري فراهم كند.
بيترديد در چنين شرايطي بايد به معصومي حق داد كه همچنان در ميدان رقابت باقي مانده و چشم به پيراهن تيم ملي داشته باشد.
در 60 كيلو نيز با وضعيت حادتري مواجه هستيم و هنوز نتوانستهايم با گذشت قريب به دو سال از خداحافظي مراد محمدي، جانشيني شايسته در اين وزن پيدا كنيم.
البته نه اينكه با فقر استعداد مواجه باشيم، بلكه ايراد اين است كه مربيان ما چندان به سازندگي توجه ندارند و نميخواهند با زحمت و تلاش اين استعدادها را به سرمنزل مقصود برسانند.
به هر حال اميدواريم با حضور رسول خادم، كشتي آزاد ايران جان دوبارهاي يافته و در مسير شكوفايي گام بردارد.
بايد تاكيد كنيم كه مسابقات جهاني به هيچوجه قابل مقايسه با بازيهاي المپيك نيست و سادهانگارانه است اگر تصور شود ميتوان با اتكا به عنوان نايب قهرماني جهان در سال 2011، موفقيت در المپيك را پيش خريد كرد.